دیکشنری
داستان آبیدیک
Put To
pʊt to
فارسی
1
عمومی
::
(در بامداد شكار) بگروه شكارچی، در تنگنا قرار دادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PUT THE NOSE BAG ON
PUT THE PEDAL TO THE METAL
PUT THE SCREWS ON
PUT THE SKIDS ON
PUT THE SKIDS UNDER
PUT THE SQUEEZE ON
PUT THE TEST
PUT THE TOUCH ON
PUT THEIR HEADS TOGETHER
PUT THINKING CAP ON
PUT THROUGH
PUT THROUGH ITS PACES
PUT THROUGH PACES
PUT THROUGH THE MILL
PUT THROUGH THE WRINGER
PUT TO
PUT TO BED
PUT TO BED WITH A SHOVEL
PUT TO DEATH
PUT TO FLIGHT
PUT TO GOOD USE
PUT TO IT
PUT TO REST
PUT TO RIGHTS
PUT TO SEA
PUT TO SHAME
PUT TO SLEEP
PUT TO THE TEST
PUT TO USE
PUT TOGETHER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید